یهودیان ساکن در ایران از زندگی خود را ضی هستند/ ایران خانه ماست
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۱۱۱۸۷
به گزارش خبرنگار مهر،بزرگترین جمعیت یهودیان ساکن در کشورهای اسلامی در ایران سکونت دارند. بسیاری از آنها برخلاف آنچه سردمداران رژیم صهیونیستی ادعا میکنند از زندگی در ایران راضی و خوشحالند. یان اشنایدر یکی از نویسندگان سایت قنطره در آلمان، سال گذشته، مراسم شَبّات را در کنار یک خانواده یهودی در ایران گذراند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جمعه شب است و یک خانواده یهودی در ایران خود را برای مراسم شَبّات و یکی از مهمترین روزهای هفته آماده میکنند. بوی خوش غذا در هوا پیچیده است و خانواده موسیزاده دور میز بزرگی جمع شدهاند تا مراسم سنتی شَبّات را جشن بگیرند. پسر خانواده از روی تَنَخ (نام عبری کتاب مقدس یهودیان است) دعا میخواند و سایر اعضای خانواده برای خوردن غذاها و نوشیدنیهای سنتی این شب آماده میشوند. این صحنهای معمولی از زندگی یک خانواده یهودی است. دقیقا مثل شرایطی که خانوادههای یهودی در اسرائیل دارند.
براساس آمارها، پیش از انقلاب اسلامی، یهودیان بیشتری در ایران سکونت داشتند. با این وجود، پس از انقلاب، سیاستمداران و روحانیون ایرانی بارها اعلام کردهاند که مشکل اصلی آنها اسرائیل و سردمداران آن است و مشکلی با یهودیان ندارند. امام خمینی(ره) پس از انقلاب تاکید کرد:« ما میدانیم که یهودیان کشورمان هیچ ارتباطی با صهیونیستها ندارند.»
این نقل قول، امروزه در اکثر کنیسهها دیده میشود. یهودیان در ایران، برخلاف آلمان، نیازی به حفاظت ویژه امنیتی ندارند. تا به حال در این کشور حتی یک حمله به ساختمان یهودیان رخ نداده است. در یک دوره زمانی، گروههای بزرگی از یهودیان از ایران مهاجرت کردند، اما حالا مدتهاست که تعداد یهودیان در این کشور، ثابت مانده است. براساس آمارهای منتشر شده، در مجموع ۱۱۰۰ یهودی در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ به اسرائیل مهاجرت کردهاند. یهودیانی که در ایران زندگی میکنند، نگاهی مثبت به این کشور دارند. آنها به عنوان اقلیتی مذهبی به رسمیت شناخته میشوند، در مجلس شورای اسلامی، نمایندۀ دائمی دارند و امور دینی خود را در آزادی کامل انجام میدهند. آنها از قصابیهای مخصوص خود خرید میکنند و مراسم عروسی پیروان این دین توسط روحانیون یهودی برگزار میشود.
الیان موسیزاده، بزرگترین دختر خانواده موسیزاده در این باره میگوید:«ما ایران را دوست داریم. همسایگان ما میدانند که یهودی هستیم و تا به حال، هیچ مشکلی برای ما پیش نیامده است.»
این دختر ۲۴ ساله که همراه خانواده خود در مرکز شهر تهران زندگی میکند، اضافه میکند:«به طور کلی جامعه ایران با یهودیان مشکلی ندارد.»
چند سال پیش، بنای یادبودی برای سربازان یهودی (کلیمی) کشته شده در جنگ هشت ساله ایران و عراق ساخته شد. همچنین سالهاست که روز شنبه برای دانشآموزان و کارمندان یهودی، به صورت قانونی تعطیل شده است. الیان در این باره میگوید:« برای من چندبار پیش آمده که وقتی در ادارهای گفتهام یهودی هستم، امکان استخدامشدن را از دست دادم. البته هیچکدام از کارفرمایان ایرانی با استخدام یهودیان مشکلی ندارند، اما همه آنها میدانند که یهودیان به صورت قانونی شنبه نیز تعطیل هستند و به همین دلیل برای بسیاری از کارفرمایان استخدام یهودیان به صرفه نیست.»
او اضافه میکند:«اگر یک یهودی به خاطر دینی که دارد از کاری کنار گذاشته شود، قانون طرف او را میگیرد. علاوه بر این، اگر فردی یهودی در شرکتی استخدام شود، کارفرما موظف است که علاوه بر جمعه، شنبه را هم برای او تعطیل کند. ایران کشوری با فرهنگها و ادیان مختلف و متنوع است و ایرانیان به این تنوع فرهنگی و دینی افتخار میکنند.»
الیان به عنوان بزرگترین دختر خانواده باید به زودی ازدواج کند. مشکل این است که براساس سنتهای خانوادگی تا او ازدواج نکند، دو خواهر دیگرش، یاسمن و نازنین نمیتوانند ازدواج کنند. او میگوید:« پدرم از میان دوستان و آشنایان افرادی را به من معرفی کرده است، اما من تا به حال هیچکدام از آنها را نپسندیدهام.»
خانواده موسیزاده مراسم شَبّات را در خانه برگزار میکنند، آنها به ندرت برای برگزاری این مراسم به کنیسه میروند. این در حالی است که کنیسه تنها چند خیابان با خانه آنها فاصله دارد. برای برگزاری مراسم شَبّات، تعدادی دیگر از اقوام نیز به خانه آنها آمدهاند. آنیتا، مادر خانواده از بعدالظهر، غذای شب را آماده کرده است، چرا که بسیاری از کارها در شَبّات برای یهودیان ممنوع است. البته او برنج را شب آماده میکند. خودش میگوید که دوست ندارد، اعضای خانواده برنج سرد بخورند. شاهرخ، پدر خانواده نیز در این زمان، مشغول تماشای تلویزیون است. او مانند همه ایرانیان کشورش را دوست دارد. به گفته او، یهودیان ایرانی معمولا اول خود را یک ایرانی میدانند و پس از آن یک یهودی میشمارند. شاهرخ موسیزاده که فروشگاه کیف و کفش زنانه دارد، میگوید که شرایط اقتصادی در ایران در سالهای اخیر بسیار خراب شده است. با این وجود، او میگوید که هیچگاه به زندگی در آمریکا و اسرائیل، فکر نکرده است:« چند سال پیش یکی از اقوام ما به آمریکا سفر کرد و گفت که آنجا افتضاح است. فرهنگ و زندگی شلوغ آمریکا، او را ناراحت کرده بود.»
او اضافه میکند:« ما یهودیان میتوانیم به راحتی به اسرائیل مهاجرت کنیم و دولت به ما ۱۵ هزار دلار نیز میدهد. اما در آنجا باید عبری صحبت کنیم که زبان دینی ما است. من آنجا را خانه خود نمیدانم و به ایران احساس تعلق دارم. ایران خانه ما است.»
وقتی غذا آماده میشود، همه دور میز مینشینند. پسر جوان خانواده، دعا میخواند. بر روی میز غذاها و نوشیدنیهای مخصوص شَبّات وجود دارد. تمام محصولات مورد نیاز یهودیان در ایران تولید میشود و به همین دلیل است که آنها این کشور را خانه خود میدانند.
بالاخره پس از گذراندن مراسم، خانواده در اتاق نشیمن دور یکدیگر جمع میشوند تا برنامه تلویزیونی مورد علاقهشان را تماشا کنند. الیان در این هنگام میگوید که با ادعای سیاستمداران غربی مبنی بر اینکه یهودیان ایرانی تحت فشار دولت و حکومت هستند، مخالف است.
کد خبر 4674501منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۱۱۱۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبادل مرگ و زندگی در جریان اهدای عضو
همشهری آنلاین_ فتانه احدی: کارش جستوجوی تولد در میان مرگهای تلخ است. همه تلاشش این است که مرگ یک بیمار مرگ مغزی، بینتیجه نماند و اعضای بدن او بتوانند جان بیماران نیازمند را نجات دهند. این کار هر چند شیرین اما سخت و نفسگیر است. خصوصا اینکه آنسوی ماجرا، خانوادهای است که عزیزی را از دست داده و داغ بزرگی را تحمل میکند. در میان همین اشکهاست که یک زندگی تازه، فرصت دوباره نفس کشیدن و لبخند به زندگی متولد میشوند و با اهدای عضو یک بیمار مرگ مغزی، فردی از مرگ نجات مییابد. اتفاقی که افرادی نظیر دکتر محسن همتی آن را هدایت میکنند.
دکتر محسن همتیمحسن همتی، کوردیناتور ارشد یا همان هماهنگکننده تیم پیوند اعضا است که طی ۱۵ سال اخیر در میان مرگهای تلخ به دنبال تولدهای دوباره است. وظیفه اصلی و سختترین قسمت کارش، گرفتن رضایت از خانوادهای است که عزیزش دچار مرگ مغزی شده تا برگهای را که اجازه میدهد اعضای بدن او به بیماران نیازمند اهدا شود را امضا کند. او در گفتوگو با همشهری از جزئیات کارش و خاطرات تلخ و شیرینی که با آنها روبهرو شده میگوید.
تا حالا چند بار موفق شدهاید که برای اهدای عضو یک بیمار مرگ مغزی رضایت بگیرید؟
تعداد زیادی بوده. معمولا ماهی۱۰ مرگ مغزی داریم که از این تعداد به طور میانگین موفق میشویم از خانواده ۴، ۵ نفرشان رضایت بگیریم.
خود شما شخصا موفق به گرفتن رضایت از چند نفر شدهاید؟
حداقل ۲۰۰ نفر.
تلاشهای شما با شکست هم مواجه شده؟
بله. چرا که فرهنگها و دیدگاهها بسیار متفاوت است. بسیاری به اهدای عضو اعتقاد ندارند و اغلب میگویند ما دوست نداریم به مرده ما دست بزنید. حال آنکه در سوی دیگر تعداد زیادی بیمار در لیست انتظار هستند، اما خانواده بیمار مرگ مغزی رضایت نمیدهد. در نتیجه هم مرگ مغزی و هم فرد در لیست انتظار از دنیا میرود.
بیشترین افرادی که اهدای عضو انجام دادهاند از کدام شهر بودهاند؟
نمیشود تقسیم بندی کرد اما در تهران این اتفاق راحتتر از شهرستانها صورت میگیرد. در برخی از شهرستانها سختتر است و همچنان نیاز به فرهنگسازی دارد. در برخی استانها که دارای خرده فرهنگها هستند، اهدای عضو هنوز جا نیفتاده است. با این وجود در همانها هم نسبت به گذشته شرایط خیلی بهتر شده و میزان اهدای عضو در حال افزایش است.
بیشترین عضو که مورد نیاز بیماران نیازمند است، چیست؟
قلب، کلیه و کبد.
هنگامی که برای گرفتن رضایت میروید، داستان زندگی بیمار مرگ مغزی شما را تحت تاثیر قرار نمیدهد؟
ما چند تا مورد داشتیم که رضایتگیری برای ما نیز به شدت، دردناک بود. یکی جوان ۲۰ سالهای بود که در ایستگاه مترو دچار حادثه شده بود. او روز حادثه میخواست به محل کارش برود که ناگهان فردی خود را جلوی ریل قطار میاندازد، اما با نزدیک شدن قطار میترسد و پشیمان میشود، این جوان برای نجات او به روی ریل میپرد، او را نجات میدهد اما در لحظات آخر که در حال نجات دادن جان خود بوده، سرش با قطار برخورد میکند و دچار مرگ مغزی میشود. رضایت گرفتن از مادر این جوان ۲۰ ساله بسیار برایم سخت بود.
مورد دوم نیز، خانواده ای برای تفریح به یکی از بوستانها شهر میروند و یک بچه کوچک داشتند که در چاله ای میافتد. فردی که از آنجا رد میشد، کودک را نجات داد. چند روز بعد خانواده کودک نجات یافته برای تشکر از فرد ناجی، مهمانیای برپا میکند. در پایان شب وقتی فرد ناجی قصد خروج از مهمانی را داشت متوجه میشود که کیف پولش را جا گذاشته است. همان کودکی که وی نجاتش داده بود، کیف پول را بر میدارد، از خانه بیرون میدود تا آن را به فرد ناجی برساند اما درست مقابل در حیاط، فرد ناجی بیآنکه متوجه کودک شود، با ماشین دندهعقب میگیرد و کودک را زیر گرفته و باعث مرگ مغزی شدن او میشود. واقعا رضایت گرفتن از خانواده کودک برای اهدای اعضای بدنش کار سختی بود.
اعضای بدن این دو نفر، چند نفر را نجات دادند؟
هر کدام ۴ نفر را نجات دادند.
کدام عضوشان اهدا شد؟
قلب کلیه و کبدشان.
آیا پیش آمده است که ا عضای بیمار مرگ مغزی به درد اهدا نخورد؟
بله، خیلی وقتها. چون خانواده دیر رضایت میدهد، دیگر قلب و کلیه قابل استفاده نیست و فقط کبد را میتوان استفاده کرد. هر چه بیمار بیشتر در بیمارستان بماند،ارگان کمتری اهدا میشود.
پس زمان در این عمل خیلی اهمیت دارد؟
بله بسیار حائز اهمیت است. ارگانها باید در همان دقایق اولیه اهدا شود.
بهترین زمان برای اهدای عضو چقدر است؟
زمانی طلایی ۲۴ ساعت اولیه بهترین زمان اهدای عضو است.
چگونه عضو را برای اهدا انتخاب میکنید؟ آیا وجود بیماری میتواند از اهدا جلوگیری کند؟
بله. برای اهدای عضو حتما آزمایشهای تخصصی و سونو گرافی انجام میشود.
آزمایشات چقدر طول می کشد تا شما برای اهدای عضور دست به کار شوید؟
معمولا ۱۲ تا ۲۴ ساعت. اگر قابلیت اهدا داشته باشد انجام میدهیم.
میانگین سنی بیماران مرگ مغزی چقدر است؟
در گذشته سنها بیشتر بود اما الان کمتر شده است. معمولا ۳۰ تا ۴۰ سال است.
بیمار مرگ مغزی از چه نظر باید با اهدا شونده مطابق باشد؟
از لحاظ سن، قد، وزن، گروه خون و برخی از آیتمها باید به هم نزدیک باشند.
آیا در سالهای اخیر اهدای عضو افزایش پیدا کردو شما میتوانید راحتتر این کار را انجام دهید؟
وزارت بهداشت در سالهای اخیر کلاسهای آموزشی در این راستا برگزار کرده است که این مسئله باعث رشد اهدای عضو شده است. در شهرستانها نیز فرهنگسازی شده و برای همکاران ما نیز کلاسهای آموزشی رضایت گیری و اهدای عضو برگزار شده که این امر باعث افزایش کیسهای اهدایی شده است.
اگر در رسانهها و صدا و سیما یه این موضوع پرداخته شود که در هر دقیقه چند نفر بر اثر نبود عضو فوت میکنند و چند نفر همزمان مرگ مغزی میشوند اما چون خانواده رضایت نداده، از دنیا میروند، به نظرم حتما دیدگاه مردم تغییر خواهد کرد.
حتی از لحاظ اقتصادی نیز نگهداری از بیمارانی که نیاز به اهدای عضو دارند بسیار گران تمام میشود. هزینه دارو و دیالیز خیلی بالاست که اهدای عضو میتواند کمک کند و به درد و رنج بیماران پایان دهد.
آیا موردی بوده که برای اهدای عضو پولی درخواست شود؟
اگر چنین موردی پیش بیاید، حتما ما ادای عضو را کنسل میکنیم. چون کار ما رایگان است. بین کسی که عضو میدهد و کسی که عضو می گیرد، پولی رد و بدل نمیشود.
آیا شما از سرنوشت بیماران پس از اهدای عضو اطلاع دارید؟
بله! بعد از عمل حالشان را جویا میشویم. تا جایی که امکان داشته باشد، مشکلاتشان را حل و رسیگی میکنیم.
آیا تاکنون عضوی پس زده شده است که دوباره روند اهدای عضو را برایش از سر بگیرید؟
بله! در مورد چنین بیمارانی تا جایی که بتوانیم آنها را دوباره بستری میکنیم و روند را از سر میگیریم.
چند درصد این اتفاق میافتد؟
در حدود ۱۰ درصد پیش میآید.
شما جمله ابتدایی شما برای مواجه با خانواده مرگ مغزی برای اهدای عضو چیست؟
سعی میکنیم بات توجه به شرایط آنها را راضی کنیم. به آنها از تجلی روح عزیزشان صحبت میکنیم. میگوییم که گل آنها در بستری دیگر به زندگی و حیات خود ادامه میدهد. نیمی از وجودش در بدنی دیگر زنده است و روحش شاد خواهد شد.
چرا خانواده ها نباید همدیگر را بشناسند؟
چون که به گیرنده عضو استرس وارد میشود. گاهی نیز امکان دارد که فرد دریافت کننده، بعد از مدتی فوت کند که باعث میشود خانواده اهدا کننده باز هم عزادار شوند.
شما برای کار به شهرستان هم رفتهاید؟
بله برای انتقال به شهرستانها نیز میروم.
مثلا همدان، گرگان، سمنان، زنجان، شاهرود و اردبیل. به اکثر شهرهای ایران رفتهام.
رضایت گرفتن برای کودک چگونه است؟
رضایت گیری برای کودک خیلی سخت است. ما خودمان هم بیچه داریم، بارها خودم گریه کردهام.
شکست در کار شما چه معنایی دارد؟
شکست هم جزیی از کار ماست. خانوادههایی که خیلی سرسخت هستند و ما به سختی از آنها رضایت میگیریم، کار را سخت میکنند، گاهی ندادن رضایت ما را با شکست روبهرو میکند، اما برخی از افرادی که به سختی رضایت دادهاند، بعد از مدتی از ما بابت آرامشی که از این کارگرفتهاند، تشکر میکردند. این خیلی برای ما لذت بخش است.
از سویی نیز خیلیها رضایت نمیدهند، بعد از اینکه مریضشان فوت میشود، میگویند چرا به ما اصرار نکردید.
پی این کار باعث آرامش خانواده نیز خواهد شد؟
به خیلی! چون وقتی که اعضای متوفی خود را اهدا میکنند، خدا به آنها آرامش میدهد.
برای مثال، خانومی اعضای مادرش را اهدا کرد. بعد از مدتی به ما مراجعه کرد و گفت که خواب مادرش را دیده و او در خواب به او گفته که حالش خیلی خوب است و فردی برایش دعا میکند و خیرات میدهد.
آیا پروندهای داشتهاید که بیمار مرگ مغزی، پدر و مادر نداشته و باید از اقدام اجازه میگرفتید؟
بله موردی داشتیم که پدر و مادر نداشتند و اقوام هم به بیمارستان مراجعه نکردند و بیمار فوت و در بهشت زهرا دفن شد.
همچنین موردی بود که هیچ کسی سراغ بیمار مرگ مغزی نیامد و پدر و مادر نیز نداشت، با دستور قاضی کشیک اعضای بیمار اهدا شد.
آیا پروندهای داشتهاید که خانواده از رضایت ندادن پشیمان شدهاند؟
بله! یک کودک مرگ مغزی داشتیم که هر چه اصرار کردیم خانواده رضایت نداد، روند رضایتگیری ۲ روز طول کشید که در دقیقه ۹۰ خانواده پشیمان شد اما کودک فوت کرد.
کد خبر 849481 منبع: همشهری آنلاین برچسبها مرگ مغزی اهدای عضو حوادث ایران